به وب سایت روستای صومعه علیا خوش امدید

جدیدترین اخبار و مطالب مربوط به روستای صومعه علیا را در این سایت مشاهده کنید

حکومت های کشور بروانان

نوشته شده توسط: مهدی حاتمی در ۲۹ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۶:۵۶
دسته بندی:  تاریخ بروانان و سوما» مقدمه تاریخ بروانان

 

کوتیان :

در این قسمت با توجه به اینکه بعد از لولومیان –کوتیان وارد عرصه قدرت ورقابت میشوند .

درسه هزار سال قبل از میلاد سومریان قبیله( گوتیوم )یا کوتیان را قبیله ای در اذربایجان می دانستند که در اورارتو در ماننا در متون اشوری ومادوپارس درمتون بابلی است .

اسامی سرزمینی کوتیها در 2200 ق.م کمتر اشاره شده است و چون به منابع اصلی دسترسی نداشتیم مجبور شدم از اسامی دوره سلسله کاسیها که به کوتیها مربوط میشود استفاده نمایم .

اگوم دوم پادشاه کاسی بابل خویشتن را پادشاه کاسیان و اکدیان –بابلیان و پادشاه پادان و المان وپادشاه کوتیان بیخرد می نامد چنانچه در جاهای دیگر توضیح داده ام پادان همان پی دیرا یا پادیران میباشد که از دو بخش پی +دیرا تشکیل شده است . پی به معنی رود میباشد مثل استفاده ان در کاسپین به معنی رود کاسیها .

بخش دوم دیرا نیز به همان حالت به کار رفته وازدو واژه شور +دیرا تشکیل شده است که در همسایگی همدیگر هم هستند .

همچنین المان یا هلمان ناحیه بین پادیر و شوردیرا میباشد که اکنون نیز به همین نام خوانده میشود و لحن اشاره به کوتیان بیخرد نیز نشان میدهد که کاسیان با قدرت نظامی به منطقه مسلط گردیده اند و کوتیان در دوره های بعد همیشه با سرزمین ماد بکار رفته است که نشانگر این است که کوتیها در ناحیه ای که بعدها توسط مادها مسکون شد اقامت داشته اند و اشاره شاهان اشور که خود را فاتح کوتیان می نامیدند مدرک کافی برای تعیین محل انها میباشد و با توجه به اینکه در موارد مختلف کاسیان و کوتیان و لولومیها با هم بکار رفته این استدلال را تقویت می نماید.

کلمه تیرکان با کوتیها زیاد بکار رفته و محل اسکان انها بوده است که قسمت علیای کاسپیا هنوز بدان نام نامیده میشود . تیرکان از دو قسمت تیر + کان استفاده شده که کان پسوند مکان میباشد و تیر الت چوبینی که از اهن نوک تیز ی به پیکان مسلح شده باشد و همچنین به معنی سهم و بهره و صحرا نیز معنی میدهد .

هلمان یا المان :با توجه به شکل مجسمه سر تصویر از پادشاهان کوتیان –که از پایان هزاره سوم قبل از میلاد به جا مانده که انسان شناس فرانسوی تیپ انان را برابر ناحیه شوشه اذربایجان می داند به نظر من واژه البانی از همین منتج شده است البته در روستای سوما نیز تیره ای هستند که قرابت بسیار زیادی با این ترکیب دارند

در اوستا نیز کلمه ایرمان به معنی دوست و یاور و نام ایزد دوستی و پیوند و ارامش است . ایرمان همچنین نام یکی از قبایل روحانیان زرتشتی میباشد .

سیبار :

به صورت سیبار - سیپار – شیبارو – سیئور – سوبر – سوبار – امده است . واژه ای است سومری که اسم شهری به همین نام در سومر و بابل نیز وجود داشت همچنین شیبارو نام دیگر شیمالی الهه قلل کوهستان و شومو خدای اتش زیر زمینی نزد کاسیان محترم بود . سوبار یا سوباریان نام قوم سو یا همان هوریان نیز می باشد . در سه هزار قبل از سومریان بخش علیای بین النهرین یعنی اذربایجان را به نام سوبارتو می نامیدند .

دژ سیبار محل استقرار گماشته گان و جا سوسان اشوری بوده است که برای اخذ باج سالانه در انجا مستقر بوده اند و در انجا دین خود را تبلیغ می کرده اند و تازمان قیام هوخشتره در تصرف اشور بوده به همین دلیل در اوستا سیور (سیبار )به عنوان دیو یا محل استقرار دیوان میباشد.

سیبار در نزدیکی سوما بوده واز نخستین مکانهای استقرار در ناحیه میباشد.

دژسیبار در سال 820 ق.م تحت رهبری شخصی بنام انگور بوده است که در حمله شامسی اداد پنجم به او اظهار انقیادنموده است که به گفته اشوریان در دژ سیبار چنین لوله ای در ان زمان نگاشته شده است .همچنین در سالنامه تیگلت پیلسر دوم (744 ق.م )و سارگن دوم و لوح نمرود و اسرحدون از دژ سیبار سخن رفته است .همچنین در کتیبه ساردوری پادشاه اورارتوییان از دژسیبار .... یاد شده است .

میتوان گفت که در فارسی سیبار از دو قسمت سی +بار تشکیل شده است که سی به معنی سنگ وبار به معنی قلعه ودژ میباشد . سیبار در اوستا احتمالا همان تسئور می باشد که به قول بند هش دیو سلطنت بدواشوب و مستی است رقیب ودشمن بزرگ شهریور است در سردر این دیورسا ول ودر پهلوی ساور شده است دروداها سرو نام یکی از خدایان است که در اوستا به صورت سئورو که یکی از دیوان است در امده .

 

ماد:

یکی از نامهای قومی و جغرافیایی میباشد که در پارسی باستان نمی توان معنی خاصی برای ان یافت وازقدرتمندترین قبایل اریایی بودند . واژه مادها به اشوری مادای – امادای – ماتای – به زبان عیلامی نو ماتاپه به زبان عبری قدیم مادای به پارسی ماد وبه زبان یونانی قدیم مدی -به زبان ارمنی قدیم مارک ذکر گردیده است .

در سه هزار سال پیش از میلاد اومان ماندا قبیله ای شمالی بودند که معنی متاخران عبارت از کیمریان – اسکیتها و مادها می باشد در زبان سومری نیز کلمه مادای به معنی کشور وجود دارد که از ماتو اکد ی یا ماتوم سامی ماخذ شده است .این ناحیه اکنون هم به دو نام ماد و ماند نامیده میشود همچنین اسم ما تی برای دختران تا چند ده سال گذشته در روستا رایج بوده است و هم اکنون نیز چندنفراز زنان روستا ماتی نام دارند. زمینهای ماد در قسمت شرقی رودخانه واقع شده و از لحاظ کیفیت و حاصلخیزی درجه پایین تری نسبت به اکسایا و دور لولومه دارد و این نشان دهنده این است که اقوام ماد با توافق وارامش وبا برنامه ریزی قبلی در این ناحیه مستقر شده ا ند

با توجه به ریشه عیلامی کلمه ماتای (ماتی) احتمالا اصطلاح مادها ریشه عیلامی – کاسپی دارد.

یکی از سه قوم اصلی اریاییها که در حدود سالهای 1000 الی 800 ق.م به عنوان عنصری تازه در کشور ایران ظاهر میشوند تحقیقات من در مورد خاستگاه انها کامل نیست ومن در مجلدات بعدی از ان سخن خواهم گفت لیکن با توجه به حضور عناصر قومی بسیار در منطقه از جمله ساروماتها - گا ل ها –هوریها و میتانیها بابلیها و کاسیها ... به نظر من قوم ماد با کاسیها و گوتیها قرابت زیادی دارد و انها نیز تیره ای از قبایل اریاییند و نحوه حضور انها در منطقه تامل برانگیز میباشد .نحوه پوشش و البسه مادیها قرابت زیادی با اقوام کاسی و لولوبی دارد.

اولین اشاره به ماد در سال 842 ق.م و مربوط به ناحیه ارازیاش و خارخار در لشکرکشی سلمنسر سوم پادشاه اشور میباشد واین شروع یک دوره جدید از حضور قوی عنصرمادوپارس در منطقه میباشد که روز به روز بر اهمیت و قدرت ان افزوده شده ودرنهایت به مهمترین رقیب ودشمن اشور تبدیل شدند . اشاره به ماد در تمامی دوره های حکومت های اشوری همچون شامشی اداد پنجم – سمیرامیس ملکه اشور – تیگلت پیلسر سوم – سارگن دوم – اسر حدون تکرار میگردد در کتیبه های بابل – لوح های اورارتویی و کتاب عهد عتیق به ماد اشاره گردیده است که من بدلیل طولانی بودن مطلب از اشاره به انها صرفنظر می کنم .

 

 

زریشلی یا زریشتلی :

 

این کلمه از دو قسمت زریشت + لی تشکیل شده که بخش اول زریشت به ظن قوی همان زرتشت میباشد و قسمت دوم پسوند ترکی انتساب مکانی میباشد . بسیاری از اندیشمندان خارجی و ایرانی زرتشت را مادی می دانند ولی بدلیل نبود ادله از حد فرضیه فراتر نرفته است . من در این کتاب ادله های فراوانی از این فرضیه را ارائه نموده ام که در فصول اینده درج شده است زریشتلی از دامنه قلعه بروانان در شمال شروع وبه سمت جنوب تا پادیر – پی دیرا- ادامه مییابد از سمت غرب به رودخانه پایین کاسیا واز شرق به ماد محصور میباشد دارای قبور مقدس و کتیبه دارفراوانی است که صدمات جدی به انها وارد شده است و بدلیل عدم وقوف بر اهمیت ان کشاورزان صدماتی به این ناحیه وارد نموده اند وبا توجه به وجود چشمه های فراوان در دامنه ان وهمچنین حفر استخر در ان غارهای بسیاری از عهد باستان در ان نمایان میباشد به احتمال زیاد ارامگاه زرتشت و مغان و موبدان زرتشتی در این ناحیه میباشد که بدلیل تقدس بالای این ناحیه امامزاده ای در اینجا وجود دارد که فضای روحانی متفاوتی دارد همچنین تپه مصلا که محل استعانت و طلب باران مردم از خداوند در این ناحیه میباشد . از غنی ترین نواحی برای فعالیتهای باستان سناسی میباشد که دارای کتیبه هایی به خط میخی مادی - مجسمه های سفالی کوچک و قبرهای مهم شبکه ای – غارهای انسانهای اولیه و ... میباشد .در منابع اشوری در سال 820 ق.م در لشکرکشی شامشی اداد پنجم سخنان حاکمان محلی ماد که برای پادشاه اشور پیشکش اورده اند به حاکم محلی بنام زریشو پرساستی اشاره شده اشت که زریشو به ظن قوی همان زریشتو پیامبر ایرانی است و پرساستی همان پرسا ست پدر زرتشت مذکور در اوستا میباشد .

درج زرتشتو بصورت زریشو به احتمال قوی از سوی مترجم یا دیپلماتی که به زبان بومی منطقه ( قوتی یا تورانی ) به کاتب اشوری بدین صورت نقل نموده است چون اسامی در زبان محاوره ای ترکی به صورت مخفف ادا میشوند مثل فاطمه /فاطی/ مرتضی /مورتوض/ محمد /ممی/ فریدون /فری/ و... بوده است .

همچنین در همین منبع از شخص دیگر بنام زریشو خوندوری یاد شده است که نشان میدهد اسم زرتشت در ان زمان عمومی بوده است .

 

اوش داش :

 

به صورتهای اوئیش دیش – اوش واش – اوشیشا – اوشتاشل ذکر شده که کلمه ای ترکی است که از دو بخش اوش به معنی سه و داش به معنی سنگ تشکیل گردیده است .

از شمال سوما وشرق ان به سراشیبی رودخانه کاسی سو منتهی میگردد غرب ان به دور لولوم جنوب به مزار صیدور محدود میشود از لحاظ جغرافیایی منطقه خوبی برای ایجاد دژبه دلیل وجود شرایط طبیعی را دارد و اثار وبقایای باستانی فراوان در ان دیده میشود .

در 820 ق.م در لشکرکشی شامشی اداد پنجم به ماد از سرانی از قبایل یادشده به اسم اردارای اوشتائی بر می خوریم که در کنار این اسامی اسم زریشو پر ساستی (زرتشتوپرساستی پیامبر ایرانی ) اشاره شده است جالب اینکه در اوستا نیز به همین شکل از کوه اوشداشتار یادشده است (بندهش 76-6 )

همچنین در کتیبه سارگون دوم 716 ق.م از بگراتو (بغ داد-خداداد) فرمانروای اوئیشدیش یاد شده است که مثل دیوک حاکمی منصوب از ماننا بوده است گه علیه ازا – اچا – خروج کردند واورادرکوه ائوا گشتند وبه طور قطع منظور همین اوئیش داش ماد بوده است زیرا کوه ائوا نیز همین جا قراردارد در سالنامه ها ولشکرکشیهای دیگر سارگون مکررازاوش داش یاد شده است.

 

کلخو و کلهو (( کلهلو )) :

قسمت بالا و غربی دور لولومه بنام کلهو میباشد کلهو یکی از شهرهای اشور بوده است همچنین قسمت پایین دور لولومه در سمت غربی ان کلخو میباشد و وضع طبیعی ان برای ساخت دژمناسب میباشد افسانه های محلی حاکی از وجود پادگان نظامی در اینجا دارد گورهای دست جمعی در اینجا فراوانند در سالهای اخیر به هنگام خاکبرداری یک گاوداری صنعتی یک پشته استخوان ارنج وپا پیدا شد که باعث حیرت اهالی منطقه شد واین با نحوه کشتار اشوریان که دست و پای اسیران را قطع می کردند ودر کتیبه هایشان مصور است مطابقت دارد دژ کلخو نزدیک دژ کاسی سو (( کیشاسو)) احداث گردیده بود یا همان زمان محل استقرار اشوریان بوده است . گویا این ناحیه به تقلید از اشور و توسط اسیرایی که ازمناطق مختلف به این ناحیه کوچانده شده اند ساخته شده است اسیرانی از بابل و بنی اسرائیل ودیگر اقوام ...

اشورنایسراپالدرسال 881 ق.م به زاموا لشکرکشی نمود دراین لشکرکشی برخی ازشاهکان زاموایی هدایایی برای او تقدیم می کنند واو زامواییان را به رسم بیگار برای کارهای ساختمانی به شهر کلخوی بردند اشور نایسراپال ازاین نتایج راضی نبود ولی باز کوشید تامردم زاموا راکه در کوهها پنهان شده بودند دستگیرکند انگاه در دژ اتلیل را که زمانی به پادشاهان کاسی متعلق داشت احیا کرد وان را مرکز جمع اوری مالیات وخراج از ایالت جدید التاسیس وانبار علوفه واذوقه برای لشکرکشی های اینده خویش به سوی مشرق قرار دهدپادشاه اشور شاهکار خودرا در زاموا باقی گذاشت وفقط کارمندان خویش را بر انان ناظرکرد و پادگانی در انجا مستقر کرد تاخراج راوصول کنندولی چیزی نگذشت که بعدهادر حدود 859 استقلال خود رابازیافت که سلمنسر سوم به انجا لشکر کشید . از توضیحات فوق معلوم است که اشوریان این نقاط را برای خود پادگانی قراردادند که در سمت غربی رودخانه کاسی سو قراردارد یاهمان رودخانه دائیتی که دوسمت ان استعاره ای است برای محل بهشت و اریاییان و سوی دیگر ان دوزخ و محل دیوان است .

 

قیزیل بوندا :

قیزیل بوندا واژه ای است ترکی به معنی محل طلا یا معدن طلا میباشد که در انتهای جنوب شرقی ماد نزدیک به ایشتار قرار دارد دارای خاکی حاصلخیز بوده وبازمانده یک دژیاقلعه درانجابه شکل تپه ای هنوزموجود است که بقایای دیواره های ان که با سنگ وخشت بوده قابل تشخیص است .

قیزیل بوندا مورداشاره در کتیبه ها همین ناحیه است که چون مورخان ازمحل واقعی ان اطلاع نداشتند سواحل رود قزل اوزن را جایگاه مادیها پنداشته اند چنانچه لشکر شامشی اداد پنجم از اطراف دریاچه ارومیه را قلع وقمع کرده ووارد پارسوا که در 20 کیلومتری ماد قرارداشت وارد گردید ازاین ناحیه سرزمین قیزیل بوندا چسبیده به جنوب ماد قابل رویت است و هردو در دو سوی یک دره عمیق وبردشتی تقریباهموار روبروی هم قراردارند . این ناحیه محل روستای نودلق ((نودیرا)) کنونی میباشد احتمالا اقوام بصورت چادرنشینی زندگی میکردند که در کنار اب میان دیرا دره ای با چشمه های فراوان اسکان داشتند دراین ناحیه جنگی سخت به وقوع پیوسته و حدود 6000 مردجنگی ازقیزیل بوندیان کشته شده است وپادشاه اشور در قلعه نظامی خودشان در مادمشهور به سیبار یادماتی از این پیروزی را بپاداشت و کتیبه ای را نقرکرد.

دراکثراشارات بعدی اشوریان ماد با گیزیل بوندا ذکرشده است که ازاوردن تک تک انها صرف نظر می کنم .

 

 

ایشتار   (( ایشنار )) :

 

ایشتار کلمه ای است که اولین بار در زبان سومر میتوان ان را یافت و الهه عشق سومریان است که در اشور و بابل نیز به عنوان یکی از الهه های مقدس قابل احترام بود در اوستا به شکل ایشتر یا تیشتر امده که ایزد باران میباشد.

منطقه ای است که در شرق ماد قرار گرفته است وهم اکنون نیز روستایی به همین نام است احتمالا در زمان تسلط اشوریان بر مادها معبد ایشتار پرستی در این ناحیه استوار بوده است ودر اکثرکتیبه های اشوری منقول است .

 

 

سئور مدی :

این واژه به این شکل در کتیبه های اشور نیامده است زیرا انها اواخر دوره اشوریها همزمان با شورش هوخشتره به دعوت ماد ها وارد سرزمین ماد شده ودراطراف دور لولومه چادر زدند. شکل دیگر ان همان سارمات میباشد . همچنین ناحیه ای که سارماتها ساکن بودند بنام قاراچی بلاغی نامیده میشود یعنی چشمه کولیها یا چشمه سیاه چردگان .

تعداداندکی از بازماندگان این قوم در سالهای گذشته بصورت عشایری به روستا می امدندواطراف روستا چادر میزدند وبا توصیفات هردوت بسیار تطبیق می کند.

سارماتها از قومی چادرنشین بودند که در سرزمینی بنام سارماتیه می زیستند . هردوت و هیپوکرات ازمورخان قدیم انان راازقرن پنجم قبل از میلاد میدانند قومی بودند کوتاه قد وفربه وسیاه چرده وبا خلق وخویی ملایم .

درلشکرکشی داریوش بزرگ به سرزمین سکاها در 514 ق.م سارماتها با سکاها علیه داریوش اتحاد کردند وبعدها با مهرداد اشکانی متحد گردیدند . به ظن قوی انها اریایی بودند همچنین مغان خود را از قوم سارمات می دانستند به عقیده هردوت امازونها که قبیله ای از زنان جنگجو بودند که پستان راست خودرا می بریدند تابهتر بتوانند تیراندازی کنند با اقوام سکاها امیختند و سارماتها را بوجود اوردند این زمانی بهتر درک میشود که بدانیم که در زمان حمله اسکندر اتروپات سا تراپ ماد 100 نفراز این زنان را تقدیم اسکندر نمود که ازاین امر تعجب می کند در صورتی که عده ای ازاین اقوام در ماد ساکن شده بودند . کنت کورث سکاها و سارماتها را یک ملت می داند واین به نظرمن صحیح تر به نظرمی رسد.

 

سئیریمه در اوستا مملکت سرم (( سلم )) میباشد که فریدون ان را به پسربزرگش سلم دادوازان مملکت روم و صقلاب یا اروپا یابه قول فردوسی مغرب زمین اراده شده است برخی خاورشناساننیز ان را سرزمین طوایف معروف سرمت یا سارومات دانسته اند که قومی بودند اریایی که خاک انان از شمال شرقی دریاچه ارال وتا رود ولگا امتداد داشت . مادها به قول مورخین رمی و یونانی خود را از بستگان و خویشاوندان سرمتها می خوانند سلم نام خود را به کشورهای تحت امر خود داده بود .

 


نظرات کاربران:

   April در ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۱۳:۱۲:۳۰
Hello, this weekend is fastidious in support of me,
for the reason that this time i am reading this impressive informative article here at my house.


نوشتن دیدگاه