جدیدترین اخبار و مطالب مربوط به روستای صومعه علیا را در این سایت مشاهده کنید
الف) خارش اعضای بدن
1- خارش گوش : اگر گوش کسی بخارد می گویند « گولاغیم گلدی ، قوناخ گلیر» و تفسیر این اعتقاد این است که میهمان خواهد آمد و منتظر در خانه می مانند تا کسی در بزند .
2- خارش کف دست : اگر کسی کف دستش بخارد می گویند صاحب پول و اموال خواهی شد .
3- خارش کف پا : اگر کف پای کسی بخار می گویند یا راه درازی خواهی رفت و یا کتک خواهی خورد .اگر هنگام چای خوردن استکانها به صورت تصادفی کنار هم به صورت افقی یا عمودی قرار بگیرند ، می گویند « استکانلار دوزیلیب ، قوناخ گلیر » و تفسیر آن این است که میهمان می آید .
عطسه : عطسه نوعی واکنش دفاعی بدن (رفلکس) به مواد محرک تنفسی یا التهاب مجاری تنفسی یا برای دفع ترشحات در هنگام بیماری است .
خرافات در مورد عطسه در روستای صومعه علیا بر چند مورد زیر است :
1- عطسه به معنی صبر کردن : اگر کسی یک بار عطسه کرد می گویند « تک صبیر گلدی » تفسیر این نوع عطسه این است که باید صبر کرد و اگر کسی کاری دارد یا به جایی می رود بایسی در آن کار تاخیر بیندازد . برای مثال یکی می خواست به زاهدان برود در ترمینان بزرگ تهران براش عطسه ( تک صبیر ) آمده بود و برگشته بود ، گفته بودند چرا پس نرفتی زاهدان ، گفت که عطسه آمد و برگشتم .
2- اگر عطسه دوبار و بی وقفه آمد می گویند « جوت صبیر گلدی » . تفسیر این نوع عطسه این است که انجام کار یا رفتن به جایی اشکالی ندارد .
3- اگر در میان صحبت های اهالی روستا برای کسی عطسه ای بیاید می گویند « حق ده شاهد گلدی » تفسیر این نوع عطسه این است که صحبت های من درست بود و حق هم شاهد آمد و تایید کرد . ب) اعتقاد به جادو و فال منظور از سحر تمام فنون عجیب است. چه با عوامل طبیعی (شعبده بازی) و چه با عوامل غیر طبیعی. چه توسّط خود ساحر، چه توسّط نمایندهای از جن کافر (کهانت). بنا به گفته قران در سوره بقره جادوگری توسط شیاطین از زمان حضرت سلیمان رواج یافت چنان که شیاطین برای اختلاف و جدایی انداختن و بروز انواع فتنهها به مردم جادو را آموزش می دادند که خداوند دو ملک به نامهای هاروت و ماروت را مامور ساخت تا راه مقابله با جادو را به مردم یاد دهند خداوند درباره جادو می فرماید: این کار هیچ سودی ندارد و جادوگر کافر و مخلد در جهنم است. در روستای صومعه علیا اعتقاد به جادو بسیار ریشه دار و عمیق است و کمتر کسی را در روستا می توان یافت که اعتقادی به جادو نداشته باشد . مثلا اگر دختر و پسری که تازه باهم عروسی کرده اند - طبیعی است باهم در اوایل زندگی اختلاف نظر و سلیقه داشته باشند مخصوصا ازدواج در سنین پایین – اختلافی بینشان به وجود آمد ، در روستا می گویند آنها را جادو کرده اند و به دنبال کسانی می روند که فال گیر و دعا نویس و ... باشد . این اعتقاد خرافی باعث شده عده ای از اهالی هزینه های زیادی در این راه متحمل بشوند . پ) چله کردن کودکان دیر پا یکی از آداب و رسوم روستای صومعه علیا در مورد کودکانی که دیر پا هستند یا به عبارتی از سن معمولی که کودکان باید راه بروند ، راه نرفتند این است که دو سر انگشتان بزرگ پای کودکان را با پارچه ای می بندند و به همراه یک قیچی در یک قلبیر (غلبیر ) می گذارند و مقداری هم شیرینی و شکلات جلوی کودک می ریزند و آن را در یک سه راهی ای می گذارند تا اولین کسی که از این سه راهی بگذرد پارچه ای را که بر سر دو انگشت بزرگ پای کودکان بسته شده است را با قیچی ببرد به این روش در روستای صومعه علیا چله کردن نوزاد گویند . کسی که پارچه رایریده می گوید چله اش را من بریدم و دستم خوب است و از این به بعد کودکتان راه می رود . با بریدن پارچه عمل چله کردن کودک به پایان می رسد و کودک به عقیده اهالی روستای صومعه علیا می ایستد و راه می رود . ت) « دوشر و دوشمز » یکی دیگر از اعتقادات خرافی اهالی روستای صومعه علیا است . این اعتقاد در بین اهالی روستا بدین معنی است که مثلا گرفتن ، خریدن و یا آوردن فلان چیز برای خانواده ما خیر و برکت می آورد ( دوشر ) و فلان چیز موجب ضررو زیان برای ما می شود ( دوشمز ) . مثلا بعضی از اهالی روستا بر این باورند که آوردن بزی به طویله ، که نمی تواند تولید مثل کند برای خانواده ما موجب ضررو زیان می شود و آوردن آن باعث می شود اتفاقی خاصی برای خانواده بیفتد و به اصطلاح می گویند « قیسیر گچی بیزه دوشمز» و یا دامی که در یک سالگی تولید مثل کند به اصطلاح می گویند « بیجه داوار بیزه دوشمز » ث) ترس برداری یا خوف برداری اگر کسی از چیزی بترسد گفته می شود باید ترسش را برداشت برای اینکار در هنگام خواب زیر بالش فرد ترسیده نمک می گذارند و صبح آن روز نمک را با مقداری آب قاطی کرده و در یک ماهیتابه گرم شده می ریزند و بعد نظر می دهند که این شکل به فلان چیز تشبه است پس در نتیجه از آن ترسیده است . یکی دیگر از روشهای ترس برداری استفاده از پنبه است . بدین صورت که از فرق سر تا نوک پا را پنبه می گذارند و بعد از یک طرف آن را آتش می زنند تا تمام پنبه بسوزد . با سوختن کل پنبه ، ترس فرد نیز از بین می رود . ج) محافظت بچه تازه متولد شده از نگاه دیگران در روستای صومعه علیا فرزند تازه متولد شده را از دید و نگاه دیگران تا چهل روز محافظت می کنند به این فرزند تازه متولد شده « قیخ لیخ » می گویند . بدین صورت که تا چهل روز اگر مثلا مهمانی به این خانه بیاید فرزند تازه متولد شده را به اتاق دیگری می برند و می گویند هیچ غریبه ای نباید در اتاقی که فرزند تازه متولد شده در آن است ، وارد بشود و و بعد ازوارد شدن ونشستن میهمان در آن اتاق فرزند تازه متولد شده را به آن اتاق می آورند . چ) اوم دوغین بی اولسین اگر بوی غذای خانه ای در فردی حساسیتی به وجود بیاورد بطوری که فک و آرواره و کل دندانهای این فرد درد کنند می گویند این فرد « اومیب دی » برای تسکین و رفع این مرض روشهای مختلفی به کار برده می شود . برای مثال یکی از اعضای خانواده و به طور مشخص خانمهای خانواده یک تکه نان را برای هفت همسایه برده و به آنها می گویند که یک لقمه از غذایتان را به این تکه نان بگذارید تا به فرد « اومی » شده بدهند . به این لقمۀ غذایی که بر تکه نانی می گذارند تا به فرد « اومی » شده بدهند اصطلاحا « اومّا » می گویند . بعد از جمع آوری « اومّاها » همه آنها را در دست فشرده و یک تکه می کنند و بعد بر پشت فرد « اومی » شده می زنند و می گویند « اوم دوغین بی اولسین » ( یا بو تیکه اولسین ) . با این روش این مرض برطرف می گردد! این روش به مرور زمان تغییراتی به خود دیده است به عنوان مثال تکه نانها را به درب منزل هفت همسایه زده و بعد بر پشت فرد « اومی » شده می زنند و می گویند « اوم دوغین بی اولسین » ح) اوزگونیخ اوزگونیخ روشی است سنتی برای کاستن و سبک کردن مریض از بیماری اش است . این کار به این صورت انجام می گیرد که مقداری آب را به کاسه ای ریخته و آن را به پارچه ای می بندند و آنگاه آن را به صورت دایره وار و گردشی سه بار از سر تا پاهای بیمار حرکت می دهند و سه بار هم آن را به سر و شکم و روی پاها می گذارند. این مراحل که بیشتر توسط زنان روستا انجام می گیرد با اذکار و عبارتهایی انجام می گیرد که در زیر به آنها اشاره می گردد : 1- اول صلوات می فرستند و بعد نام ائمه را را می گویند و از آنها استمداد می طلبند و می گویند « انیم فاطمه اَل منن ، سبب سنن » 2- اوزگونیخ گِت ، بو قاپیلاردان تِز گِت - اوزگون باجی اوزدیی گِدیی ، گَلدیی بو قاپیلاردان کوسدیی گِدیی - اوزگون باجی اوزدون گَلدون ، بو قاپیدان چبخدون گِدون در پایان هم آب کاسه را به بیرون در خانه ریخته تا دیگر مرضی از در این منزل وارد نشود . اوزگونیخ از ریشه اوزیلماخ و به معنی " به زانو در آمدن " است . خ) رفع چشم زخم یا نظر کردن اعتقاد به چشم زخم از قدیم الایام نه تنها در ایران بلکه در فرهنگهای مختلف و از زمانهای دور حتی در یونان باستان وجود داشته است و معمولا برای دفع آن از تعوذ، حرز، دعا و مانند آن استفاده میشود. رسم است هنگام تعریف از چیزی عبارتهای "از چشم بد دور" و "ما شاء الله" را به کار ببرند، همچنین برای داماد و عروس یا فردی که میخواهد به حج مشرف شود یا کسی که خانه ی جدید خریده یا ساخته، گوسفند قربانی کرده و اسپند دود میکنند. چرا که برخی معتقدند این کارها آنان را از خطرات و چشم بد دور میکند. از آنچه گذشت درمییابیم که چشم زخم امری است که در اسلام و مبانی دینی و تمدن اسلامی باوری خرافی و تلقین، تلقی نشده و نه تنها انکارپذیر نیست، بلکه در مبانی دینی ما نیز از آن سخن به میان آمده است. بسیاری از حکما، فلاسفه و محققان نیز آن را حقیقت دانسته و در توجیه آن سخن گفتهاند. در دو سوره از قرآن نیز بدان اشاره شده است: قلم/51 و یوسف/67. روایات متعددی نیز وجود چشم زخم و تأثیر آن را تأیید کرده و دعاهایی را در جهت مصون ماندن از تأثیرات بد آن آموزش دادهاند. به همین سبب است که از دیرباز آیه ی "و إن یکاد ... " تعویذ و گردنبندی برای دفع چشم زخم و چون تابلویی نقش بر دیوار خانههاست. در روستای صومعه علیا برای رفع چشم زخم روشی سنتی به نام « یِدی قاپی چوپی » وجود دارد که بصورت زیر انجام می گردد : ابتدا هفت تکه چوب از هفت درب منزلی جمع می کنند بعد مقداری گرد و خاک جلوی درب منازل (آستانا تُزی) جمع می کنند . سپس چوبها را آتش زده و گرد و خاک آستانا و مقداری اسپند را به آتش ریخته و می سوزانند . اینکار به این خاطر انجام می شود که درد و بلای فرد در این آتش سوخته شود . بعد از سوخته شدن ، خاکستر آنرا را بر بدن فرد چشم زخم شده می زنند و بقیه خاکستر را بر یک سراهه ای می ریزند و می گویند که درد و بلایش را دور انداختم . هنگام سوختن اسپند ( اوزریک ) اشعار زیز خوانده می شود : ۱- اوزریک نه اوزریک اوزریک نه اوزریک باشی بورکلی اوزریک دیبی کوهلی اوزریک سنی سالیرام اوتا گورَرَم حُکمون اوزریک حسنَ ، حسین َ سالیرام خانیم فاطمه زهرایه سالیرام سَن قاپیدان گلنده درد باجادان چیخار گِدر سنی نظر لیَنین چاداسین چیخسین گیله لری ۲- چیخدیم اوزریک داغینا چیخدیم اوزریک داغینا باخدیم جنت باغینا دئدیم یا علی هوار دئدی بیچاره نه وار دئدیم بیچاریه نه چاره؟ دئدی باشی بورکلی اوزریک دیبی کوکلی اوزریک آت اوجاغا چاتداسین یامان گوزلر پاتداسین ۳- اوزرریک ها اوزرریک اوزرریک ها اوزرریک باشی بورکلی اوزرریک دیبی کوکلی اوزرریک سنی اوتا سالاندا گوروم بورکون اوزرریک ۴- اوزریک سن هاواسن اوزرلیکسن هاواسان مین بیر درده داواسان هانسی ائوده سن اولسان قادا - بالا سووا(ر)سان درد قاپیدان گلنده سن باجادان قووارسان باشی بؤرکلی اوزرلیک دیبی کؤکلی اوزرلیک سنی سالارام اودا گؤرم حؤکمون اوزهرلیک چرشنبه اولانین گؤزی جومه آخشامی اولانین گؤزی جومه اولانین گؤزی شنبه اولانین گؤزی شنبه صاباحی، هفته اوچی، چرشنبه آخشامی اولانین گؤزی آغ گؤز، قارا گؤز، آلا گؤز، قونور گؤز، گؤی گؤز، آبی گؤز، قوهوم اولا، یاد اولا گؤزلری بو اوددا یانا آی آت قاپان اوزرلیک ائششک قاپان اوزرلیک جمیع گیزلین دردلرین، درمانین تاپان اوزرلیک آیا باخانین گؤزی گونه باخانین گؤزی جمیع جهانین گؤزی |
نظرات کاربران:
عجب رسمهایی داشتیم ما
فکر کنم الان هم بعضی رسم ها در دهمون اجرا میشه
بازم از این مطالب بزارین
باتشکر
نوشتن دیدگاه